دکتر مهدی قاسمی
روانپزشک رواندرمانگر
نکاتی در خصوص مدارس، امتحانات و دانش آموزان
۱) کودکآزاری تعاریف مشخص و معمولا شناختهشدهای دارد ولی ظاهرا با گونه متفاوتی از آن در ایران مواجه هستیم که کمتر در مباحث علمی بررسی و به آن پرداخته شده است.
۲) در نظام آموزشی ایران، امتحانات از نظر شیوه و محتوا اضطرابآور هستند و این اضطراب در مواردی بیش از توان روانی دانشآموز است. حال تصور کنید تشریفاتی به این امتحان اضافه شود که نهتنها اضطرابآور بلکه آسیبزاست؛ مثلا اقدام مسوولان برخی مدارس در جلوگیری از شرکت دانشآموز در امتحان و حتی تهدید به این کار به بهانههای مختلف، از قبیل دریافتنکردن کمک مالی یا شهریه تحصیلی، در اصل گروگانگیری روانی دانشآموز است. گروگانگیریای که نتیجه آن جز آسیب جدی به گروگان نخواهد بود.
۳) یکی از وظایف مدرسه علاوه بر کمک به رشد فکری، اخلاقی و روانی کودکان و نوجوانان، جلوگیری و خودداری از آسیب روانی به آنهاست. به عبارت دیگر، شرایط مدرسه نباید به گونهای باشد که دانشآموزان دچار آسیب روانی شوند و تهدید دانشآموز به اخراج یا ندادن اجازه شرکت در امتحان یا تهدید به این کار با استناد به موارد زیر آسیبزا خواهد بود.
۴) مواجهکردن کودکان با مفاهیم زندگی (اگرچه آن مفاهیم درست باشد) زمانی که او از رشد ذهنی کافی برای مواجهه با آن وجه از هستی آمادگی ندارد، اشتباه است. اینکه مشکلات اقصادی و مالی مدرسه و خانواده به واسطه کودک حل و فصل شود، یکی از این موارد است.
۵) تحقیر کودک به این دلیل که پدرش به تعهد مالی خود به مدرسه عمل نکرده یا نمره عالی نگرفته، داستانی دیگر است.
تحقیر کودکان در مقابل همسن و سالها به هر دلیلی که باشد، ناپسند و آسیبزاست. یادمان باشد؛ پدر و مادر اولین قهرمانان و خدایگان زندگی کودک هستند و با این رفتار مسوولان مدرسه، تزلزل جدی در اعتقاد کودک به قهرمانان زندگیاش ایجاد میشود. قهرمانی که نتوانسته وظیفه خود را در قبال او به انجام برساند و اسباب حقارت او را فراهم کرده است.
۶) در متون مختلف علمی روانپزشکی و روانشناسی، بر مقایسه نکردن کودکان تاکید شده است. وقتی کودک به هر دلیلی، با دیگر کودکان مقایسه و سرزنش میشود، ممکن است هسته اولیه خشم را تجربه کند. حالا اگر تحقیر مثلا به دلیل تاخیر در پرداخت شهریه و… باشد، این خشم پدر و مادر را نشانه میرود و در سالهای بعدی زندگی هم این اتفاق و خاطره برای او فراموشنشدنی و دردآور خواهد ماند.
۷) رفتارهای نادرست مسوولان مدرسه ممکن است این باور را در کودک شکل دهد که برای رسیدن به هدف شخصی میتواند از هر دستاویزی استفاده کند و این برخلاف احساس همدلی، درک متقابل و انصاف است که از اصول اساسی تربیت و رشد روانی کودک محسوب میشود.
۸) به والدین توصیه میکنم نگرانی مداوم درباره شهریه بالای مدارس را رها و به جای آن، زمان بیشتری را با فرزندان خود سپری کنند.
۹) بخشی از ذات برخی مدارس فعالیتهای رقابتی است و مسوولان مدرسه، کودکان را تحتفشار قرار میدهند. آنها دائم از طریق فضای مجازی با والدین در ارتباط هستند و تکالیف را برای آنها ارسال میکنند. از طرفی، دانشآموزان را با برنامههای کنکورهای آموزشی برخی موسسات به ظاهر معروف آموزش میدهند و نسلی را پرورش میدهند که خلاقیت، واژهای نامانوس برای آنهاست. دانشآموزانی که حتی در برنامهریزی تحصیلی اختیار و مسوولیت کامل ندارند و ناکامی را در رسیدن به اهداف برنامه تجربه نمیکنند، در آینده تحمل ناکامی نخواهند داشت.
۱۰) لازم نیست فرزندان ما یکی از دانشآموزان انگشتشمار فوقالعاده کلاس باشند. آنها میتوانند از پس کلاسهای شلوغتر و دهها دانشآموز از سوابق یا طبقات اجتماعی مختلف بربیایند. میتوانند خوب و حتی گاهی عالی باشند. فرزندانمان آنقدرها شکننده نیستند که نیاز باشد پیش از ورود به جهان، آنها را در حباب حبس کنیم.
۱۱) لازم نیست بچهها به سرعت پلههای ترقی را طی کنند اما لازم است این باور را به آنها فهماند که برای رقمزدن آینده خود به پدر و مادر یا مدرسه نیاز ندارند. مطمئن باشید فرزندان شما سهم کوچک خود را از دنیا دریافت خواهند کرد.
۱۲) به فرزندانمان اجازه بدهیم مالک و مسوول نمرات درسی خود باشند. به این نکته توجه داشته باشیم که نمره «ج» نمره بدی نیست و اغلب ما در بسیاری از کارهای زندگیمان نمره «ج» میگیریم. بیشتر ما در رانندگی، غذاخوردن و نظافت خانهمان نمره(ج) میگیریم. اگر این نکته را خوب درک کنیم، به موفقیت بزرگی دست پیدا میکنیم.
۱۳) باید به فرزندان خود بیاموزیم موفقیتها و شکستهای خود را در مدرسه به پای خود بنویسند. بسیاری از دانشآموزان در مدرسه میترسند که اگر نمره قبولی یا نمره خوب نگیرند، بهجای خود آنها، پدر و مادرشان آسیب میبینند و ناراحت میشوند. گاهی این اضطراب بهدلیل پرداخت شهریه بالا در کودکان ایجاد میشود. اگر قرار است هزینههای مدرسه برای شما و فرزندتان اضطراب آور باشد، به مدارس دولتی فکر کنید.
۱۴) هرچه فرزند رفتار مسوولانهتری داشته باشد، دخالت پدر و مادر در امور مدرسهای او باید کاهش یابد اما وقتی رفتار مسوولانه ندارد؛ مثلا مرتب کتابش را در مدرسه جا میگذارد یا تکالیفش را گم میکند و پدر و مادر دخالت میکنند تا فرزندشان به تکالیف مدرسه عمل کند، جبهه نبردی برای رسیدن به کنترل فعال میشود که در آن فرزند برنده است. پدر و مادر سخنرانی میکنند و بچهها از اینکه میبینند پدر و مادر خودشان را درگیر آنها میکنند، خوشحال میشوند. بهجای این کار، موقعیت را از زاویه دید فرزندمان نگاه کنیم و بکوشیم از احساسات او درباره مسائل مختلف مطلع شویم. بهترین کاری که دراین موارد میتوانیم انجام دهیم، این است که درهای ارتباط را روی آنها باز نگه داریم و به زندگیشان علاقه نشان دهیم، بدون اینکه بخواهیم به سوی نجات آنها برویم.
۱۵) اگر فرزندمان نمره بالایی گرفت، عالی است. در غیر این صورت، اعتماد بهنفس و شخصیتش را از او نگیریم. به او بگوییم مشکلی نیست؛ فقط یک امتحان بوده و برای انجام کارهای بزرگتری در زندگی به دنیا آمده است. به او اطمینان دهیم فارغ از هر نمرهای که بگیرد، دوستش خواهیم داشت و قضاوتش نخواهید کرد.
۱۶) و در پایان، لطفا فکر نکنید که دکترها و مهندسها تنها انسانهای خوشحال و خوشبخت روی زمین هستند.