کلیپ سخنرانی یک روزنامه نگار زن ایرانی که در خارج از ایران کار می کند و حاوی توصیه هایی به زنان ایرانی در جهت افزایش جرات مندی اجتماعی است تا روز ١٨ شهریور ٩۶ حدود ٣/٨ میلیون بیننده داشته است.
بعضی از آقایان صاحب قلم و اندیشه در گروه های تلگرامی رفتار مسیح علی نژاد رو نمایشی و فاقد اصالت قلمداد کرده بودند و معتقد بودند که این گونه تهییج ها نه تنها سودی برای حقوق زنان ندارد بلکه همانند کمپین های کم فروغ آزادی های یواشکی و چهارشنبه های سفید، زنان ایرانی ساکن در ایران رو در معرض محدودیت بیشتر و در معرض خطر قرار می دهد.
این پارادوکسی است که ما هم به عنوان روان درمانگر ایرانی هر روز با آن مواجهیم.
آیا اگر کمک کنم که یک زن رو به سمت آگاهی و انتخاب آگاهانه و از روی اختیار ببرم، او را رو در معرض آسیب قرار نمی دهم؟
شاید به نوعی از این منظر کار روان درمانگر ایرانی و مصری و لبنانی و ترکیه ای دشوارتر از کار یک درمانگر غربی باشد.
درست است که اصول اتونومی و آزادگی و اختیار آگاهانه در همه دنیا یکی است ، اما هزینه رسیدن به این ها در همه دنیا یکی نیست.
مشکل دیگری که وجود دارد این است که شاید من درمانگر مرد خاورمیانه ای بدون این که خودم بدانم، کلیشه ها و استریوتایپ های ناخوداگاه اجتماعی را در درمان داشته باشم و نسبت به بقیه مردم فقط چند قدمی از مرزبندی های ایلیاتی و قبیله ای ام جلوتر باشم.
شاید من روان درمانگر زن خاورمیانه ای که می توانم از دید یک زن خاورمیانه ای به دنیا نگاه کنم، خودم هم برایم سخت باشد که بتوانم به مراجعم، چیزی فرای مرزهای مصلحت و مصالحت رو نشان بدهم. هم از این نظر که بترسم او را در معرض آسیب هایی که برایم آشناست قرار بدهم و هم این که شاید خودم هم بدون این که بدانم پشت همان مرزها هستم.
شاید به همین دلیل باشد که درمانگری که دارد با یک مراجع زن در ایران کار می کند، نمی تواند خود را "یله بر نازکای چمن" رها کند و اتاق درمان را به یک فضای روشنفکری منفک از جامعه تبدیل کند. هم چنان که نمی تواند به خودش اجازه دهد که تسلیم مرزبندی های یک جامعه با ریشه های ایلیاتی اما در حال توسعه شود.
حالا به این پیچیدگی بیفزایید چند پدیده اجتماعی دیگر را
یک این که جامعه ایران در حال گذار است. نه گذاری ایمن و آسان که گذاری با هزاران بدخواه قوی و هزاران خیرخواه تا حدودی قوی.
یکی دیگر این که در طی چهل پنجاه سال گذشته نهادهای شناخته شده هویت دهنده به ایگوی افراد جامعه هر یک به دلیلی و با مکانیسمی متفاوت، کارکرد وحدت بخش و هویت بخش خود را تا حدود زیادی از دست داده اند و خانواده به عنوان تنها نهاد هویت بخش باقی مانده است.
در این فضا خانواده هم باید اعضایش را از آسیب حفظ کند و هم به اعضایش اجازه رشد بدهد. این یعنی همان پارادوکسی که ما هم به عنوان درمانگر با آن مواجهیم. پارادوکسی که راه را سخت تر می کند اما قطعا نمی تواند مانعی برای عبور درمانگر و درمانجو از این چالش ها و رساندن ایگوی آدم ها به تعادل و بلوغ بشود.
دکتر سامرند سلیمی
روان پزشک و روان درمانگر
#گروه_روانپزشکی_ویان
@vianclinics
نویسنده: دکتر سامرند سلیمی