کودک آزاری تحصیلی در نظام آموزشی رقابتی ایران (قسمت دوم)
#دکتر_سامرند_سلیمی
روانپزشک و روان درمانگر
بگذارید از آخر شروع کنیم؛ از دولت که کالایی به نام کنکور را عرضه میکند. من در جایگاهی نیستم که تشخیص بدهم کدام گروه درست میگویند؛ آنهایی که معتقدند دولت به این دلیل کنکور را حذف نمیکند که از آن سود مالی میبرد یا کسانی که میگویند بهدلایل ساختاری، حذف کنکور برای دولت ممکن نیست.
در پایین دست این آبشار کنکور، از سال آخر دبیرستان تا اول ابتدایی، خوان گستردهای پهن است که هزاران هزار نفر بر سر آن نشسته و ارتزاق می کنند. این ها طیفی از معلمین دلسوز و مهربان تا دلالان کوچک و بزرگ اضطراب امتحان را شامل می شوند.
جالب این که خود معلمین کم نصیب ترین و زحمت کش ترین جزء این آبشار هستند. اما دلالان تسبیح به دست علم که صاحبان موسسات و "برخی" مدارس خصوصی غیر انتفاعی هستند، منتفع ترین آدم های این بازارند.
آنان در واقع، سر سفره اضطراب خانوادهها نشستهاند و از این اضطراب و این مسابقه بزرگ نان میخورند.
آن ها به طور هدفمند پروژه القای اضطراب را از سالهای دوم و سوم ابتدایی کلید می زنند ؛ یعنی زمانی که بچهها کاملا باید شاد باشند و از زندگی و دوره کودکی لذت ببرند و خلاقیت داشته باشند.
معمولا از سال سوم ابتدایی، از همان ماه های آغازین، آزمونهای جامع با همکاری موسسات ویژه برگزاری این آزمون ها شروع میشود و سر بچه سوم ابتدایی و پدر و مادر را به طاق رتبه در مدرسه و کلاس و در شهر میکوبند. والدینی هستند که در مقابل این بازی بی رحمانه مقاومت می کنند. به بچه می گویند:" تو به اندازه کافی درس بخوان و از کودکیت لذت ببر. به این رقابت های خردکننده فکر نکن."
اما همین که رتبه آزمون ها آمد و کودک بی گناه رتبه خود را در کلاس و مدرسه و منطقه دید، خیلی زود مزد کودکی کردن را کف دستش می گذارند و اعتماد به نفسش را نابود می کنند. بچه یقه پدر و مادر را می گیرد که :" گور بابای کودکی و تفریح و خلاقیت. کاری بکنید که رتبه ام بین دوستانم خوب شود. من را از احساس خنگی نجات دهید."
و بدین ترتیب مقاومت پدر و مادرها در هم می شکنند و خود را سراسیمه به بازار گرم رقابت می رسانند...
#گروه_روانپزشکی_ویان
@vianclinics